پیشگفتار
آگاهىهاى كلى و مقدماتى
پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: اگر در زندگى، خواستار «سعادت»، و در مرگ، طالب «شهادت» هستید، اگر نجات در روز حسرت، و سایه سار در گرماى محشر را مىخواهید، و اگر هدایت را در روز سرگردانى و حیرت قیامت مىخواهید، قرآن بیاموزید، زیرا كه آن: كلام خدا و ایمنى از شیطان است و مایه برترى در میزان. (1)
و نیز پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: «بهترین شما كسانى هستند كه قرآن را فراگیرند و به دیگران هم بیاموزند» (2)
امام صادق(ع) مىفرماید: «خداوند قرآن را براى زمان خاص یا مردم خاص قرار نداده است. بلكه قرآن، تا روز قیامت، در هر زمان، تازه، و نزد هر قومى شاداب است.» (3)
«قرآن باید در تمام شئون زندگى ما حاضر باشد» (امام خمینى)
مسلمان بودن و بیگانگى با قرآن، سازگار نیست.
اعتقاد به اسلام و ناآشنائى نسبت به كلام الله مجید، زشت و نكوهیده و ننگ است. و...
بنده خدا بودن و با پیامبر خدا، انس نداشتن، عجیب و باور نكردنى است. ادعاى دوستى خدا كردن ولى كلام دوست را نخواندن و نفهمیدن، قابل قبول نیست. با این حساب، وظیفه یك مسلمان، نسبت به قرآن كریم، آنست كه این كتاب آسمانى را كه مجموعه پیامهاى الهى و وحى خداوند به پیامبر، و حاوى دین اوست، در مرتبه اول بتواند درست بخواند، از آن پس، معنى آیات و مفهوم سورهها را درك كند و در مرحله سوم، به دستورات قرآن عمل كند، و در عمل هم، اخلاص داشته باشد... و در راه تحقق بخشیدن به اهداف آن و اجراى قوانینش در سایه یك حكومت و نظام اسلامى بكوشد.
«خواندن»، «فهمیدن»، «عمل كردن»، «پیاده كردن در جامعه»...
گرچه شناخت تفصیلى قرآن و آشنائى با دریاى مواج حقایق آن و چشیدن و سیرابشدن از كوثر زلال و گواراى معارفش، در علم تفسیر و كتب مفصل میسر است ولى بدست آوردن شناختى كلى و اجمالى نسبت به كل این كتاب مبارك و محتواى سورههاى آن، حداقل كارى است كه براى هر مسلمان، ضرورى است. و... هدف از تنظیم این نوشته، بیشتر كسب همین شناخت اجمالى براى علاقهمندان، بخصوص جوانان عزیز و دانشآموزان گرانقدر مىباشد.
شناخت اینكه: قرآن چیست؟ و چه هدف و نقشى دارد و به چه كار مىآید؟ و چه مطالبى در آن است؟...
در اینجا بد نیست كه چند جمله از امام خمینى - اطال الله عمره - كه عرفان مجسم است و حیاتبخش مسلمین و آبروبخش اسلام در این قرن و این جهان و آشناترین قرآن شناس، به معارف این پیام آسمانى، نقل كنیم:
«قرآن، غنىترین كتابهاى عالم است در تعلیم و تربیت. (18/9/60)
«قرآن و اسلام، مهجور و مظلوم است. براى اینكه مهجوریت قرآن و مهجوریت اسلام، به این است كه مسائل مهم قرآنى و مسائل مهم اسلامى یا بكلى مهجور است، یا برخلاف آنها، بسیارى از دولتهاى اسلامى قیام كردند...» (21/11/60)
«قرآن، باید در تمام شؤون زندگى ما حاضر باشد.» (21/11/60)
«قرآن كریم، فشردهاى از تمام خلقت، و تمام چیزهائى كه در بعثت باید انجام بگیرد. قرآن كریم، یك سفرهاى است كه خداى تبارك و تعالى بوسیله پیغمبر اكرم در بین بشر گستردهاست كه تمام بشر از آن، هر یك به مقدار استعداد خودش استفاده مىكند.» (11/3/60)
«باید همگان افكار خودشان را متوجه كنند به این كتاب بزرگ، تااینكه با این كتاب بزرگ را بطورى كه هست و بطوریكه ما مىتوانیم از او استفاده كنیم. همه استفاده كنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر كس به مقدار استعداد خود.» (11/3/60)
اینك، به چند بحث كلى، بصورت خیلى فشرده، پیرامون قرآن كریم، اشاره مىكنیم، تا برسیم به توضیح پیرامون تكتك سورههاى قرآن:
قرآن، كه معجزه جاویدان پیامبر اسلام است، كتاب شناخت و معرفت است.
كتاب انسانسازى و تربیت بشر است.
كتاب نور و روشنائى و حكمت است. كتاب اندیشه و تفكر و تدبر و خداشناسى است.
قرآن، كتاب ایمان و عمل صالح و جهاد و عدالت اجتماعى است.
كتاب بشارت و انذار، وعد و وعید است.
كتاب تاریخ سازنده است. كتاب سازنده تاریخ است.
كتاب حكومت و سیاست و قانون است.
كتاب همیشگى و همهجائى و همه جانبه و جامع است.
كتاب هدایت و راهنمایى است... و سخن خداوند است و پیام آسمانى او.
این قرآن، بتدریج، در مدت 23 سال در شرایط گوناگون و طبق نیاز، نازل شد و احكام و مقررات و عقاید و معارف اسلام، از طریق «وحى» به پیامبر رسید و پیامبر هم آیات كتاب را به مردم ابلاغ كرد.
آیات قرآن كه نازل مىگردید، پیامبر آنها را بازگو مىكرد، تا هم خودش آنها را حفظ كند و هم نویسندگان وحى، آنها را ثبت كرده و بنویسند. نویسندگان آیات قرآن به نام «كتاب وحى» معروف بودند كه بارزترین این چهرهها، على بن ابیطالب(ع) بود.
نویسندگان وحى، آیات نازل شده را، بر اساس امكانات آن دوران، روى پوسته درختان، برگ درخت، پارچه و حریر پوستحیوانات، استخوانهاى پهن، سنگ و سفال، و احیانا كاغذ، مىنوشتند.
اولین آیاتى كه نازل شد، آیات اول سوره «علق» بود كه در آغاز بعثت انجام گرفت. از آن پس براى مدتى طولانى، نزول آیات قطع شد ولى مجددا شروع گردید.
آنچه نازل مىشد در خانه پیامبر نگهدارى مىشد تا بعدا بصورت یك مجموعه در آید. حافظه قوى عربها، و نیز شوق فراوان مسلمین و همچنین مجذوب شدن افراد به زیبایى و فصاحت و بلاغت و گیرایى قرآن، باعثشده بود كه آیات را زود حفظ كنند.
قرآن 114 سوره دارد و بیش از 6 هزار آیه. و مجموع قرآن را هم به 30 جزء تقسیم كردهاند و هر جزء هم از چهار قسمت - بنام حزب - تشكیل شده است. و هر سوره هم از چند جمله و فراز - كه بنام «آیه» نامیده مىشود - تشكیل یافته است.
سورهها (غیر از سوره نهم، توبه) با «بسم الله» شروع شده است.
طولانىترین سورهها «بقره» است، با 286 آیه، و كوتاهترین سورهها «كوثر» است با سه آیه.
آیات، به تدریج كه نازل مىشد. بدنبال هم نوشته مىشد و تا وقتى كه «بسم الله» نمىآمد، نویسندگان وحى، آیات را در دنباله آیات قبل بعنوان ادامه همان سوره مىنوشتند. این جریان عادى و طبیعى قضیه بود.
غالبا ترتیب آیههاى یك سوره، بر حسب نزول بود. مگر در برخى از موارد، كه شخص پیامبر(ص)، از طریق دریافت وحى، دستور مىداد كه این آیات، در فلان سوره، یا قبل و بعد از فلان آیه، نوشته شود، كه این ترتیب غیر عادى بود. وگرنه آیاتى كه پشتسر هم - با فاصله زمانى یا بىفاصله - نازل مىشد كتاب وحى، آنها را بدنبال هم ثبت مىكردند تا شروع آیات دیگر، با بسم الله الرحمن الرحیم، كه مىفهمیدند سوره جدیدى است. این را امام صادق(ع) فرموده است. (4) قرآنى را كه على(ع) بعدا تنظیم كرد، بر اساس تاریخ نزول بود.
بسیارى از علماء معتقدند كه چون تا آخرین روزهاى حیات پیامبر، آیات به مناسبتهائى نازل مىشد، بنابراین، در حال وفات پیامبر، گرچه كل آیات قرآن، موجود و نوشته شده بود، ولى بصورت یك مجموعه مدون و بصورت یك صحیفه و میان دو جلد، گردآورى نشده بود و این كار بعد از آن حضرت انجام گرفت. خود پیامبر(ص) چنین مسئولیتى را به على(ع) واگذار كرده بود.
در زمان عثمان، چون اختلاف در نحوه قرائت قرآن پیش آمده بود، هیئتى به سرپرستى «زید بن ثابت» ماموریتیافتند كه همه نسخههاى رائج را جمعآورى كرده و بر اساس متواترترین و مشهورترین نوع قرائت، یك نسخه تدوین كنند. و چنین نیز شد. نسخههاى دیگر را از بین بردند و براى وحدت قرائت، از روى آن نسخه، عینا چند نسخه برداشته شد كه به هر یك از شهرهاى: مكه، بصره، كوفه، مصر، یمن، شام، بحرین و... فرستاده شد و یكى هم كه نسخه اصلى و مادر بود (معروف به «ام») در خود مدینه نگهدارى مىشد.
ترتیبى كه در قرآنهاى موجود است، بر اساس تاریخ نزول آیات و سورهها نیست. در كتاب مفصلتر، تحقیقات فراوانى درباره تشخیص سیر نزول آیهها و سورههاى قرآن برحسب زمان، انجام گرفته و حتى فهرستسورهها بر اساس تاریخ نزول، ذكر شده است. ولى چون تفاوتهایى با هم دارند و در نتیجه تحقیقات، وحدت نظر نیست، از این جهت از نقل هرستسورهها بر آن اساس صرفنظر مىشود.
از خود قرآن كریم، در آیات شریفه، با عناوین و اسامى گوناگونى یاد شده است. همچون: قرآن، فرقان، نور، كلام الله، ذكر، احسن الحدیث، مثانى، تنزیل، بیان، بلاغ مبین، مجید، كریم، كتاب، مبین و...
امام صادق(ع) فرموده است: قرآن، به كل این كتاب آسمانى گفته مىشود ولى فرقان، به آیات محكماتى كه عمل كردن به آنها واجب است. (5) دقت در معنى و مفهوم هر یك از این اسامى، مطالب زیادى را براى ما روشن مىسازد.
هر یك از 114 سوره قرآن، اسمى دارد. بعضى سورهها هم چندین نام دارد. بعنوان مثال، سوره حمد، بیست و چند نام دارد.
نام بعضى از سورهها به اسم اشخاص است. مانند سورههاى: یونس، هود، یوسف، ابراهیم، محمد، مریم، لقمان، نوح و... نام بعضى از سورهها هم از حروف مقطعه اول سوره گرفته شده، مثل سورههاى: طه، یس، ص، ق و... و اكثر سورههاى دیگر، به نام پدیدههاى طبیعى، حیوانات، تیپها و گروههاى اجتماعى، حوادث تاریخى و... مىباشد.
نام سورهها، یك چیز قطعى و اجتنابناپذیر نیست. اغلب به تناسب موضوع و مسئلهاى است كه در سوره مطرح شده یا از موضوعات گوناگون یك سوره، چشمگیرتر بودهاست.
روى همین جهت است كه بعضى از سورهها چند اسم دارند. و به همین جهت هم بودهاست كه در برخى از نسخههاى قرآن، براى سورهها نامى نمىنوشتند، و یا اینكه مىگفتند: سورهاى كه در آن بقره یا آل عمران یا مریم ذكر شده است، نه اینكه اسم اینها مشخصا همینها باشد. البته طبیعى است كه با گذشت زمان آن مشخصه، بعنوان نام سوره، معروفیت پیدا كرده علم بشود.
در این نوشته، سعى شده است توضیحى مختصر هم درباره نام سورهها داده شود.
كلمه سوره، از ریشه لغوى «سور» گرفته شده است. سورة به معنى رفعت و منزلت است. باروى شهر را «سور» مىنامند.
«سوره بخشى از قرآن است، همانند شهرى كه حصار و دیوارهاى، آنرا از قسمتهاى دیگر جدا مىكند.» (6)
7- شناخت مكى و مدنى
از جالبترین مباحثشناخت قرآن، شناخت آیات و سورههاى مكى و مدنى است. و نیز شناخت آیاتى كه در مكه درباره اهل مدینه نازل شده و در مدینه، درباره اهل مكه. یا آیاتى كه در جحفه، بیت المقدس، طائف، حدیبیه و... نازل شده، یا شناخت آیههاى مدنى در سورههاى مكى، یا آیات مكى و سورههاى مدنى.
سورهها و آیههاى مكى، به آنهایى گفته مىشود كه قبل از هجرت، نازل شده باشد و سورههاى مدنى به سورههایى كه بعد از هجرت، نازل شده، اگرچه در مكه باشد.
بعضى از علماء هم، ملاك مكى یا مدنى بودن آیات و سورهها را، نزول آنها در مكه یا مدینه (و اطراف هر یك) دانستهاند. نه قبل از هجرت و بعد از هجرت.
نزول اغلب سورههاى كوتاه قرآن، دفعى و در یك نوبت و یكپارچه بوده است و همچنین بعضى از سورههاى متوسط قرآن. حدود پنجاه و سه سوره از سورههاى قرآن به اینصورت فرود آمده است.
ولى بیشتر سورههاى بزرگ، در چند نوبت و به مناسبتهاى گوناگون نازل شده و بعدا مجموعه آنها بصورت یك سوره درآمده است، كه گاهى فاصله زمانى آیات نازله كه در یك سوره آمده، به چند سال هم مىرسد. در بعضى موارد، در وسط آیات مدنى، آیههاى مكى گنجانده شده است.
در مورد ترتیب سورهها به شكل كنونى در كل قرآن بسیارى آن را به دستور پیامبر(ص) مىدانند، و برخى این ترتیب را بر اساس نظر صحابه. همچنانكه گفته شد، در اعتبار مكى یا مدنى بودن، بعضىها «زمان» را ملاك قرار دادهاند و بعضىها «مكان» را.
در هر صورت، به یكى از دو راه مىتوان مكى یا مدنى بودن آیه و سوره را معلوم كرد:
1 - دلیل نقلى: استفاده از احادیث ائمه(ع).
2 - دلیل مضمونى: دقت در محتوا و مضمون آیات و سورهها.
گفتهاند (7) : آیات و سورههاى «مكى» معمولا این ویژگىها را دارد: (با توجه به مضمون آنها).
1 - دعوت به اصول عقائد، خدا، قیامت، بهشت، و جهنم و...
2 - دعوت به اخلاق متعالى (در قبال فساد اخلاق دوره جاهلى).
3 - كوتاه بودن آیات و سورهها (با توجه به بعد ادبى و فصاحت و بلاغت بیشترى كه در سورههاى كوچك است).
4- كثرت سوگند، و سورههائى كه با سوگند شروع مىشود.
5- بحث و مجادله با مشركین و ابطال نظریه آنان.
6 - كثرت (یا ایها الناس...) و ندرت و كم بودن (یا ایها الذین آمنوا...) در اول آیات.
7 - قصص انبیاء و امتها و گروههاى اجتماعى موافق و مخالف.
در مقابل، آیات مدنى، معمولا این خصوصیات را دارد:
1 - طولانى بودن آیات و سورهها.
2 - جدال با اهل كتاب (یهود و نصارى) و دعوت آنان به توحید اسلام.
3 - دعوت به جهاد و مسائل مربوطه.
4- بیان احكام و مقررات و قوانین اجتماعى مثل: نماز، روزه، زكات، خمس، حدود، قصاص، اهل ذمه، جزیه، احكام ارث و... قوانین دیگر.
مجددا یادآورى مىشود كه این ملاكها، صورت غالب و اكثریت را بیان مىكند نه یك حكم كلى و غیر قابل استثناء را.